تولد 2 سالگی عسلم
گل خاله امسال تولدت افتاده بود روز جمعه،مامان نغمه می خواست 5 شنبه شب برات تولد بگیره ولی ما نمیتونستیم بیایم چون بله برون خاله دایی مهدی بود،جمعه شب هم برای عمه منصورت اینا سخت بود چون بجه ها شنبه مدرسه داشتن وباید برمیگشتن ساوه،بالاخره مامان تصمیم گرفت که 4 شنبه شب برات تولد بگیره که برای همه راحت باشه،تازه شب عید غدیر هم بود
یه کمی از شب تولدت برات بنویسم تا بدونی چه خبر بود وچیکارا کردیییییییی خودت که مثه اکثر بچه ها تو روز تولدشون از دنده چپ پا شده بودی و همش بد اخلاقی میکردی همش مامانت منو دعا میکرد که نذاشتم برات مهمونی مفصل بگیره وااااای مهرسا هم قیامی کرد اونشب که نمیدونی تا حالا تو این 6 ماه اینجوری گریه نکرده بود طوری که ما بعد شام مجبور شدیم پاشیم بریم خونمون انقدر شلوغ بازی کرد که یادمون رفت عکس دسته جمعی بگیریم،یعنی من اینجوری شده بودم از دستش،ولی کلا خوش گذشت و تو خیلییییی از هدیه هایی که گرفتی خوشحال شدی،مامایی برات یه آویز دلفین گرفته بود،من برات کوله پشتی چرخدار گرفتم،دایی اینا بهت پول دادن غزل جونی برات یه صندل خوشگل گرفته بود،عمه اینا برات 3 چرخه گرفتن،مامان مسی یه پیرهن خوشگل،خاله مینو هم یه کت خیلی قشنگ،دایی علیرضا هم برات یه چادر بازی گرفته بود، دست همشون درد نکنه،تازه وسط مهمونی رفتی تو اتاقت و با سورن و غزل خاله بازی کردی
مهمونات دایی رضا اینا ،عمه منصوره اینا و عمو حسین،مامان مسی و خاله مینو، مامان مینا اینا،من و دایی مهدی و مهرسا خانوم بودن
حالا بریم سراغ یه سری از عکسات
این تزیینای خوشگل هنر مامان نغمه جونته
عشقمی با اون ژستات
دیگه طاقت نیاوردی و ....
فدای اون لبات بشمممممممم
پرنیا جونم و مامان و باباش
یه عکس خوشمزززززههههه
وسط مهمونی من نمیدونم شما اینجا چه میکنی؟؟؟