پروژه از شیر گرفتن پرنیا خانم
نفسم اول برات بگم که اگه به منو بابا بود شما باید تا6 سالگی شیر می خوردی چون هیچ کدوم دل این کارو نداشتیم و هی بهانه پشت بهانه که این هفته مریضه،وای صبر زرد یادمون رفت بخریم،وای سرما خورده...............
تا اینکه مامان مینا مثل همیشه به داد رسید و مرحله اول اجرا شد
صبر زرد خریده شدالبته یک هفته طول کشید تا از خونه مامان مینا بیاد خونمون همش یادمون میرفت بیاریم
بالاخره یک روز صبح وقتی مامان بی خواب و داغون از شیر خوردن های شبانه شما ازخواب بیدار شدتصمیم گرفته شد و شما بعد از بیدارشدن با یک می می ماژیکی و صبرزردی مواجه شدی
تا عصر اصرار داشتی که من برم دکترو همش میگفتی می می اوف شده،ولی بعد از چشیدن صبر زرد دیگه سراغی نگرفتی و مثل یک خانم با شخصیت با موضوع کنار اومدی،البته هر چند ساعت یکبار میومدی و مگفتی می می اخ و مدام تکرارمیکردی می می منه
مشکل اصلی ما با شما خوابیدنت بود نفسم،چون کلا کم خوابی و بدون شیر اصلا نمیخوابیدی،و این شد که یک هفته تمام منو بابا از ساعت 12 شب تا3 صبح در خیابانها با ماشین گشت میزدیم تا شما لالا کنی،خیلی سخت گذشت چون تا میومدیم خونه 4و5 صبح بود تازه می خوابیدیم ولی خدا راشکر که این مرحله سختو پشت سر گذاشتیم تا شما گل دختر اولین مرحله استقلال رو تجربه کنی
بابا کل هفته رو به خاطر شما تعطیل کرد،نه دانشگاه رفت نه سر کار،برای عاشورا هم ساوه نرفت.
همسرم ممنونم
به خاطردلداری دادنت،تحمل بی قراری های پرنیاو گریه ها و بی حوصلگی های من
مامان مینا
عاشقتم که تو اون روزا اون قدرسر گل دخترو با بازی گرم کردی که یاد می می نیفته،ممنونتم مامان گل که همیشه دلم به وجودت گرمه