پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

پرنیا،عشق خاله

تشکر از یک خاله عاشق

خاله نیلوفر این وبلاگو برات درست کرد و روز تولدت بهم کادو داد(مامانت یکم تنبله)     آخن (خاله به زبان پرنیا )مم نونیم که با وجود مهرسا گلی وقت گذاشتیو این کادوی خوشگلو به ما دادی ...
11 آذر 1392

پروژه از شیر گرفتن پرنیا خانم

نفسم اول برات بگم که اگه به منو بابا بود شما باید تا6 سالگی شیر می خوردی چون هیچ کدوم دل این کارو نداشتیم و هی بهانه پشت بهانه که این هفته مریضه،وای صبر زرد یادمون رفت بخریم،وای سرما خورده...............     تا اینکه مامان مینا مثل همیشه به داد رسید و مرحله اول اجرا شد صبر زرد خریده شد البته یک هفته طول کشید تا از خونه مامان مینا بیاد خونمون همش یادمون میرفت بیاریم     بالاخره یک روز صبح وقتی مامان بی خواب و داغون از شیر خوردن های شبانه شما ازخواب بیدار شدتصمیم گرفته شد و شما بعد از بیدارشدن با یک می می ماژیکی و صبرزردی مواجه شدی     تا عصر اصرار داشتی که من برم دکترو همش میگفتی م...
11 آذر 1392

ای بابا

ای بابا کلمه ای است که این روزها عروسک مدام به زبون میاره،از دست هر چیز که کلافه میشه؛هرچیز که باب میلش نباشه و....     ولی هر بار که با اون چشمهای جدی و صورت کلافه میگه ای بابا خندم میگیره،دلم ضعف میره،شایدم مات میشم از این هیکل مینیاتوری و این چهره جدی،از تقلید این عروسکها از رفتار ما بزرگترها                                                  فرشته مامان عاشقتم ...
11 آذر 1392

محرم 92

دختر گلم امسال محرم دیگه برای خودش خانمی شده بود،با باباش رفت عزاداری،تو صف می رفت ونذری می گرفت،شمع روشن کردو ... اینم چند تا عکس از محرم امسال             این جا هم داری شیر کاکائو نوش جان میکنی ،تا دست مردم دیدی بابا رو مجبور کردی بره تو صف برات بگیره ،حالا تو خونه لب به شیر کاکائو نمیزنی         ...
11 آذر 1392

عمه مهربون پرنیا

این سه چرخه قشنگو عمه منصوره پرنیا گلی برای تولدش خریده،پرنیا هم حسابی باهاش کیف میکنه                              ممنونیم عمه منصوره مهربون                  ...
11 آذر 1392

غزل بانو

این روزها مامان مینا یه مهمون ناز داره غزل خوشگله(دختر دایی مامان نغمه) ، مامان غزل برای کار اداری مجبور شده 3 هفته بره کانادا و غزل اومده پیش مامان مینا،شما هم حسابی کیف میکنی که یه همبازی پیدا کردی البته هر چند وقت یه بارم حسابی از خجالت هم در میاین جمعه رفتیم سرزمین عجایب که غزل و پرنیا حسابی کیف کردن خاله نیلوفر،غزل و پرنیا   اینم عشق خاله،مهرسای گلم که نمیدونه بخنده یا گریه کنه،نفسمی     ...
11 آذر 1392

یک روز پاییزی

یه روز به بابای غزل گفتیم غزلو از مدرسه بیاره پارک نزدیک خونه من و مامان مینا هم با پرنیا گلی رفتیم اونجا بچه ها حسابی کیف کردن،ناهار هم توی پارک خوردن(البته از نوع غیر مجازش)     ...
11 آذر 1392

هنر دست مامان مینا

این کلاه و شال گردنو مامان مینای گل زحمت کشیده و برای گل دختر بافته                                      خیلی دوستت داریم مامایی ...
11 آذر 1392

تولد 2 سالگی عسلم

گل خاله امسال تولدت افتاده بود روز جمعه،مامان نغمه می خواست 5 شنبه شب برات تولد بگیره ولی ما نمیتونستیم بیایم چون بله برون خاله دایی مهدی بود،جمعه شب هم برای عمه منصورت اینا سخت بود چون بجه ها شنبه مدرسه داشتن وباید برمیگشتن ساوه،بالاخره مامان تصمیم گرفت که 4 شنبه شب برات تولد بگیره که برای همه  راحت باشه،تازه شب عید غدیر هم بود یه کمی از شب تولدت برات بنویسم تا بدونی چه خبر بود وچیکارا کردیییییییی خودت که مثه اکثر بچه ها تو روز تولدشون از دنده چپ پا شده بودی و همش بد اخلاقی میکردی همش مامانت منو دعا میکرد که نذاشتم برات مهمونی مفصل بگیره وااااای مهرسا هم قیامی کرد اونشب که نمیدونی تا حالا تو این 6 ماه اینجوری گریه نکرده ب...
11 آبان 1392

دایره لغات پرنیا

خوشگل خاله تو از خیلی وقت پیش کلمه های زیادی رو میگفتی،تا جایی که یادمه برات مینویسم ،کم کم کاملش میکنم.پارتی بازی میکنم اول از خودم شروع میکنم آخون=خاله آسا=مهرسا آبی کاغذ،به مداد هم میگی کاغذ بابا مامان دایی غزل مفوب=محبوبه رضا علی حسن عمه بابایی=بابا امیر مامایی=مامان مینا بستن=بستنی آشال=شلوار آسال=لباس آستین گوشی   ادامه شیرین زبونیای عشقم رو تو ادامه مطلب ببینی   اسی=مامان مسی نونو=خاله مینو گیخت=ریخت ققز=قرمز بسز=سبز زرد تیه=کیه آشق=قاشق اشین=بشین داز=باز آشو=پاشو سوس=سس دو...
30 مهر 1392